یادداشت های یک افسر جوان

دانشجویان،افسران جوان جبهه مقابله باجنگ نرم هستند.حضرت امام خامنه ای

یادداشت های یک افسر جوان

دانشجویان،افسران جوان جبهه مقابله باجنگ نرم هستند.حضرت امام خامنه ای

از دست مزاحم های وبلاگی...

یکی از مشکلاتی که اکثر وبلاگ نویسان بعد از مدتی با آن روبرو می شوند مزاحمت های وبلاگی است یعنی فردی با یه نام منحصر به فرد کامنتی برای شما میگذارد که حاوی الفاظ نامتعارفی است یا اینکه با نام یکی از بازدیدکنندگان شما نظری را ثبت میکنه و ...

در مورد اول معمولا بلاگر در به در دنبال راهی میگرده که بفهمه اون شخص کی بوده و از کجا بوده ولی متاسفانه در 99.9% موارد نتیجه ای نمیگیره و دپرس میشه!

و در مورد دوم اولین کاری که بلاگر میکنه اینه که طوماری تهیه می کنه و تا جایی که آن فرد از همه جا بی خبر بدبخت میخوره، فحشش میده و ...

خب پس باید چه کار کرد ؟

- بعضی بلاگرها خیلی کودکانه برخورد میکنند، تو عصر فناوری اطلاعات که به محض ساخت هر ویروسی، یک آنتی ویروس هم براش ساخته میشه، به محض ساخت هر تله امنیتی، یک راه فرار هم ساخته میشه، پس تغییر دادن ای پی کار چندان مشکلی نیست که البته خیلی از کاربرهای ساده ازش بی اطلاعن.

- ببین بلاگر عزیز از اون جایی که این مزاحم های باهوش از روشهای مختلفی برای تغییر آی پی خودشون استفاده می کنند شما باید قید پیدا کردن مزاحم را بزنید و در واقع شتر دیدی ندیدی!

حتی اگه مطمئن باشی دو کامنت دارای یک آی پی ثابت هستند هم قابل استناد نیست، چون به محض اینکه طرف disconnect کنه، اون آی پی به یک کاربر دیگه همون ISP تعلق میگیره،پس دیگه رو هوا به ملت تهمت نزن.

به جای اون بی سر و صدا کامنتای غیر مودبانه رو هم از وبلاگت و هم از ذهنت پاک کن و کارتو ادامه بده. 

- بلاگرها باید متوجه باشن که فضای مجازی به خصوص وبلاگ، زندگی شخصی و خصوصی نیست.

- و صحبتی هم با مزاحم ها یا کسانی که نمیخوان شناخته بشن:اولا نمیدونم که تو بیماری یا بیکار ولی حداقل اگه از ip changer استفاده میکنی اول یه بار چک کن ببین واقعا کار میکنه یا سرکاریه.دوما با اسم خودت کامنت بذار تا هم دلت بیشتر خنک بشه و هم انگ مزاحم وبلاگی بهت نچسبه!

پ.ن 1: پسوردتونو با اطمینان بالا انتخاب کنید وبه طور دوره ای تغییر دهید.

پ.ن2: بیاییم با هم روراست باشیم و کمی بیشتر به هم اعتماد داشته باشیم.

و حالا در هوای سرد این روزها، در این قحطی آب و احساس، یاد مرگ می‌چسبد!

 انگار  اگر هر روز هم به قبرستان یا مراسم ختم برویم، باز هم یادمان میرود که مرگ همین نزدیکی هاست...

قبرستان یا آرامستان، هر چه دوست داری بگو  فرقی  نمیکند اینجا آخر دنیای رنگارنگ توست و تو  با هر قد و قواره ای باشی بیش از یک قبر جا  نداری.

قبرستان برای برخی زیباترین جای دنیاست برای آنان که فهمیده اند این دنیا پایانی دارد و  روزی باید جمع کرد و به سرایی دیگر  رفت.

احتمالا همه ما یکبار  به قبرستان شهرمان رفته ایم.

آنجا مکانیست که ساکنانش همه یکسانند، هنرمند، پارسا ، گنهکار ، کودک، پدر و مادر . درست مثل زمانی که متولد شده ایم.

آنجا دارا  و ندار نمی شناسد.البته این شناسایی فقط محدود به زیر خاکش می شود، هنوز روی خاکش فقیر ، فقیر است و غنی ، غنی ؛ از سنگ روی قبرشان پیداست و  از خیرات بستگانشان حتی.

آنجا بسی منظم است و هرکس نشانی دارد، قطعه ، ردیف و بلوک. تو فقط میتوانی در جای خودت آرام گیری، چون تو را در  گور دیگری نمیگذارند!

آنجا جایی است که تمام نوشته های روی قبرها را به خط نستعلیق می نویسند!

راستی آنجا دیگر تفکیک جنسیتی هم نیست!

و آنجا دیگر تنهایی، تنهای تنها.همه فقط تا دم قبر با تو هستند.البته اصراری هم نداری که داخل بیایند.یک متر جا که بیشتر نیست!

این روزها تا فرصت هست کمی هم به مرگ فکر کنیم، چون روزی می رسد که برای فکر کردن خیلی دیر است...


«به ما هم که گفته اند شما ... در فرصت‌های مناسب بروید قبرستان -حالا اختصاصی به روز و شب جمعه ندارد- (به این خاطر است که) قبرستان مدرسه است. بسیاری از ماها نمی‌دانیم اصلاً قبرستان رفتن برای آ‌ن درس‌گیری است، خیال می‌کنیم برای آمرزش اموات است البته آمرزش اموات و موعظه هم در آن هست.»

آیة الله جوادی آملی