یادداشت های یک افسر جوان

دانشجویان،افسران جوان جبهه مقابله باجنگ نرم هستند.حضرت امام خامنه ای

یادداشت های یک افسر جوان

دانشجویان،افسران جوان جبهه مقابله باجنگ نرم هستند.حضرت امام خامنه ای

فرصتِ ویژه

در آینده ای نزدیک

نگاهی به دور و برت بینداز

یک وقت هایی می شود که

خودت را

تنها چادریِ کلِ خیابان می بینی

لبخند بزن، رو به آسمان کن و بگو:

خدایا

ممنونم که بهم اجازه دادی بین همه ی این آدمای رنگ وارنگ یه دونه باشم.

شک نداشته باش که این یک فرصتِ ویژه است تا برایِ او (خدا) هم یکی یک دانه باشی...

خواهرانه...

چند روزی بود که از جبهه برگشته بود و اولین دیدارش با خواهر کوچیکش بود!
وقتی خواهر کوچولوش داداششو دید دووید طرفش و گفت: کجایی؟! دلم برات تنگ شده!
و انگشت اشاره و شستشو بهم چسبوند و گفت اینقده شده!!!! داداشش هم خندید و گفت ببخشید دیر اومدم خونه! خواهر کوچولو هم به نشانه اعتراض گفت: من که نمیتونم بیام خونه تو تو جبهه! من اونجا خونه تو بلد نیستم که! ولی تو که خونه ما رو بلدی باید بیای!
داداش هم در مقابل شیرین زبونی خواهر کوچیکش با اون سن کمش که هرطور بود میخواست ثابت کنه که دلش تنگ شده تسلیم شد و با آغوش باز از خواهرش پذیرایی کرد...
وقتی این خاطره رو برام تعریف می کرد اشک تو چشماش حلقه زده بود آخه خواهر کوچولو الان 29 سالشه....
بهم گفتش: وقتی برای آخرین بار دیدمش به خاطر شیمیایی بودن حسابی از پا درومده بود ولی هنوز مقاومت میکرد....
من هنوزم دلتنگشم.... آدرس خونه شو بلدم و دارم سعی میکنم قدم تو راه بزارم و برسم به مقصدمون...

مقصد نهایی ما بهشت جایی که برادر شهیدم منتظر من....

www.tashohada.ir


اجازه هست کمی گریه کنم ؟

!محبوب من

ای دوست داشتنی ترین معبود دنیا

سپاس برای آنچه به من بازگرداندی و آنچه از من باز ستاندی

که دربازگشت آن حکمتی بود و در ستاندنش معرفتی

مرا بزرگ کن، آنقدر بزرگ که دریابم آن حکمتها وآن معرفتها را. 

خدای من!

سپاس

سپاس به خاطر لطفت که مرا دیدی و هر روز به من خندیدی

و من تو را با لبخندت میشناسم

که هر روزه در چشمان تو مینگرم و تو در

گوش من باز میخوانی که :

«همانا من از رگ گردن به تو نزدیکترم»

آری ، تو همین جایی، همینجا ، و چیزی در من میتپد که هر روز تو را به نام زیبایت میخواند

سپاس برای تپیدن نبض حضورت...

 «مهربان معبود محبوبم، آنی مرا به خود وامگذار» 

 

خدای خوبِ خوبِ من !

من خوش بختم

همین که تو این قدر حواست به دل من هست و من حواسم نیست

همین که تو عاشق تری به من تا من به تو

همین که تو معبودی و من در پیچ و خم عین عبدت هم مانده ام

من با همین ها خوش بختم

خدایا شکرت ...

فقط اجازه هست کمی گریه کنم؟

دل سپردیمـ به آن معجزه ی چشمانت

دل سپردیمـ به آن معجزه ی ِ  چشمانت...تا که  آباد کنی خانه ی  ویران شده را....

سلام به همه هم سنگری ها ...

سال نوتون مبارک

با توجه به اینکه نوروز امسال و چند سال آینده مصادف با ایام فاطمیه است و افراط و تفریط هایی از طرف بعضیصورت میگیره،خوبه که نظر رهبر انقلاب را درباره نحوه ی برخورد با مناسبتهای مذهبی مرور کنیم تا برخی ابهامات در این زمینه برطرف بشه:

«مسأله‌ى دیگر، مسأله‌ى روضه‌هاست. روضه‌خوانى و سینه‌زنى باید باشد؛ اما نه در هر عزایى. این را بدانید که روضه خواندن و گریه کردن - آن سنت سنیه - مربوط به همه‌ى ائمه نیست؛ متعلق به بعضى از ائمه است. حالا یک وقت در جمع و مجلسى کسى روضه اى مى‌خواند، عده‌اى دلشان نرم مى‌شود و گریه مى‌کنند؛ این عیبى ندارد. اصلاً عزادارى کردن یک حرف است، روضه‌خوانى و سینه‌زنى راه انداختن یک حرف دیگر است. روضه‌خوانى و سینه‌زنى راه انداختن، مخصوص امام حسین است؛ حداکثر مربوط به بعضى از ائمه است؛ آن هم نه به این وسعت. مثلاً در شب و روز تاسوعا و عاشورا بخصوص، در شب و روز بیست‌ویکم ماه رمضان، سینه‌زنى و عزادارى و برپایى جلسات خوب است؛ ولى مثلاً در مورد حضرت موسى‌بن جعفر (علیه‌السّلام) - با این‌که وفات آن بزرگوار از وفاتهاى داراى روضه‌خوانى است - من لزومى نمى‌بینم که سینه‌زنى بشود؛ یا مثلاً در سالگرد شهادت حضرت زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) مناسبتى ندارد که ما بیاییم نوحه‌خوانى و سینه‌زنى کنیم؛ بهتر این است که در آن موارد، شرح مصایبشان گفته بشود. شرح مصایب، گریه‌آور است.

... امام یک وقت در اوایل انقلاب در سخنرانیهایشان از معاویه به صورت طعن‌آمیزى اسم مى‌آورند. شما مى‌دانید که من مدتى را در بلوچستان بودم و با خیلى از علماى آن‌جا دوست نزدیک هستم. مردم و علماى سنى آن منطقه، معاویه را مقدس مى‌دانند. به امام عرض کردم که در طرف شرق کشورمان، چند صد میلیون نفر معاویه را محترم مى‌شمارند و او را خال‌المؤمنین مى‌دانند - البته بحق یا بناحق آن، مربوط به جلسه‌ى بحث است - یعنى مسلمانان هند، پاکستان، بنگلادش و افغانستان اغلب سنى حنفى‌اند؛ اینها معاویه را محترم مى‌شمارند. امام گفتند عجب، من نمى‌دانستم! من بعد از آن در طول این ده، یازده سال یک جمله‌ى طعن‌آمیز از امام راجع به معاویه نشنیدم. من خودم در نماز جمعه راجع به جنگ صفین و سایر جنگهاى امیرالمؤمنین صحبت مى‌کنم؛ اما اهانت نمى‌کنم. تاریخ‌گویى، یک حرف است؛ اهانت، حرف دیگرى است.»

بیانات در دیدار اعضاى گروه ویژه و گروه معارف اسلامى صداى جمهورى اسلامى ایران‌

نفس گرم حاج آقا

دیشب به توفیق خدا و همت دوستان در خدمت حجت الاسلام داستانپور بودیم.مثل همیشه و به یاد جلسات هفتگی سابق،حاج آقا با احوال پرسی و خوش و بش با تک تک رفقا و سراغ گرفتن از برخی دیگر که حضور نداشتند ،خاطرات خوب گذشته را زنده کردند.بعد از دقایقی گپ و گفت و شوخی و خنده ،از حاج آقا خواهش کردیم ما را با بیاناتشان به فیض برسانند.

خلاصه ای از صحبتهای ایشان را برای دوستان قرار می دهم:

انسان باید ابتدا متوجه شود که در این دنیا گمشده ای دارد تا به دنبال آن برود.باید به دنبال آن حقیقت بود.چیزهای دیگر ،حتی اگر دنبال آن هم نرویم به تدریج بدست می آید.نباید جوانیمان را برای اینگونه مسائل زندگی خرج کنیم.

گمشده انسان در کلام معصومین دو چیز است:

1-خدا را بزرگ ببین

2-دنیا راکوچک ببین

تا دوران جوانی که انسان درگیر مسایل مربوط به شهوت است.بعد از آن حرص و طمع پول و به تبع آن دروغ و ... سراغ انسان می آید.به همین دلیل باید تلاش کنیم که تا پایان جوانی ،گمشده خود را بشناسیم.

انسان همیشه به خلوت با خدا نیاز دارد،مخصوصا در جوانی ،ولی متاسفانه به بهانه های مختلف-کار و ...-در این دوران حساس کمتر به آن بها داده می شود.

بعضی از جوانان در موضوعات مختلف دینی ،بحث حجاب ، نوع رابطه با دیگران و ... واقعا مستضعف هستند.یعنی اصلا در محیطی نبوده اند که این حرفها به گوششان بخورد یا تحت فشار خانواده این طورتربیت شده اند.به خاطر همین وقتی این صحبتها را می شنوند میگویند چرا حالا که ما غرق فساد شده ایم باید این حرفها را بشنویم.

زمینه برای تاثیرگزاری زیاد است چون دلهای جوانان به تعبیر رهبر انقلاب پاک است اگر مجاهدانه تلاش کنیم تاثیرش را خواهیم دید.

اگر کسی دید درستی به دنیا داشت مسیر را پیدا می کند وگرنه تا آخر دچار تشویش و اضطراب است.دنیا آن مقدار که دنبالش ندوی دنبالت می دود.همانطور که تنها مرجعی را که تمام دنیا شناخت حضرت امام بود که هیچگاه دنبال دنیا نرفت و ریالی برای مرجعیتش خرج نکرد.تنها مرجعی که رساله اش به زبانهای مختلف ترجمه شد و اگر آنرا دست کسی می دیدند حکمش اعدام بود حضرت امام بودند.

چگونه این نگاه را در خود تقویت کنیم؟

·        هر جا دنیا خواست برایتان بزرگ شود به قیامت و مرگ فکر کنیدتا دنیا را کوچک ببینید.

·        عبرت گرفتن از سرنوشت دنیاپرستان

·        تفکر کردن

·        تضرع:خدایا حقیقت اشیا را به من نشان بده

·        معاشرت با اهل دل و اولیا و توسل به شهدا ،در این صورت است که خجالت میکشیم که به دنیا اهمیت بدهیم.

اگر در مسیر رفتیم عنایت خاص هم شامل حالمان می شود.البته خاصیت دنیای امروز این است که آنقدر برایمان بت شده است که هرگاه می خواهیم از آن دور شده و وارد فضای خلوت با خدا شویم برایمان سخت و سنگین است.

نکند روزی بگوییم:

سرمایه زکف رفت و تجارت ننمودیم