ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بسم رب الحسین
یه بار دیگه لطف و کرم اربابمون اباعبدالله شامل حالمون شد و آقامون این بنده روسیاه را به سرزمین عشق طلبید.
لیاقت که نداشتیم ولی بازم دلمون خوشه که هنوز یه کسی را داریم که ما را به حال خودمون رها نکرده...انگار راستی راستی داریم میریم کربلا...
خدایا!
این بار پایم را نلرزان...دلم را بلرزان...فقط همین...
مرا ببر و دیگر بازمگردان ...
و انگار میشنویم ندایی را که می گوید بشتابید به جهاد اکبر!
تا بود، ما منتظر کربلا بودیم
تا هست، حسین(ع) منتظر ماست!
ای دل!
تو چه میکنی؟ میروی یا میمانی؟ و داد از آن اختیار که تو را از حسین جدا کند...یا حسین...
------
و حرف آخر...
نایب الزیاره رفقا هستم و از همه دوستان طلب بخشش و حلالیت دارم
بیــــابان هــــمـ که باشــی
"حســـین" آبادت می کنـــــــد
قطعــه ای از بهشــتـــت می کنـــد
درســـت مثـل:
"کربـــــــــــــــــــــلا"
سلام. برای ما هم گوشه ی چشمی طلب کنید ... التماس دعا
سلام
ان شاءالله چشممان به گنبد طلایی آقا منور شد همه دوستان را یاد میکنیم
چو بشکست دلت مارا هم دعا کن
چو وصل شدی به معشوق ما را هم یاد کن .
سلام برادراز اون التماس دعاهای دو آتیشه , لب سوز , لب دوز داریما
سفرتون بی خطر
یاعلی
سلام
ممنون
حتما
ارباب چون که دید کیسه ام از سیم و زر تهیست
با یک سلام کرب و بلا می برد مرا.
التماس دعا رفیق.یا علی
سلام
حتما
دلم هوای حرم دارد به اندازه یک خیابان به نام بین الحرمین
سلام
"انسان محور است"
اومانیسم یا انسان الهی؟
نظر شما چیست؟
با مطلب جدید انسان محور است به روزم
بهاری باشید
یاحق
سلام
خدمت میرسیم
یا علی
هنیئا لزوار الحسین (ع)
اتفاقاً همه جا روشن و درها وا بود
از دم پنجره انگار جهان پیدا بود
مادرم پیرهن نور برایم می بافت
رحل و قرآن و عبای پدرم آنجا بود...
"بعد رفتم" لب ایوان نفسی تازه کنم
آری از یک قدمی، عرش خدا زیبا بود
راه افتادم از ایوان طرف حوض حیات
روبرو، باغ بهشت و دوطرف، دریا بود
تشنه بودم که همان لحظه هوا ابری شد
ماه را دیدم؛ در کسوت یک سقا بود
سیبی از شاخه جدا شد وسط حوض افتاد
آب خونی شد و انگار که عاشورا بود
ابرها سیل شد و خون همه جا را پوشاند
به خدا لحظه ی موعود نبود اما بود
بین هفتاد و دو سر، عشق قیامت می کرد
فتنه انگیز دوعالم یکی از سرها بود
بانگ فریادرسی در همه عالم پیچید
که پر از لحن خدا بود... ولی تنها بود
مادرم گفت بیا پیرهنت آماده ست
پدرم بر سر نی، پشت سر مولا بود
مادرم گفت که ای کاش ببینم فردا...
چشمم افتاد به ساعت... دیدم فردا بود
وسط سینه زنی بود که بیدار شدم
اتفاقاً همه جا روشن و درها وا بود...
استادحسن بیاتانی
سلام
با ((راهکار برد برد!!!))
بروزم
یا علی.
سلام
اومدم...