یادداشت های یک افسر جوان

دانشجویان،افسران جوان جبهه مقابله باجنگ نرم هستند.حضرت امام خامنه ای

یادداشت های یک افسر جوان

دانشجویان،افسران جوان جبهه مقابله باجنگ نرم هستند.حضرت امام خامنه ای

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده...گوشه ای از کربلا جا و مکانم بده

بسم رب الحسین

یه بار دیگه لطف و کرم اربابمون اباعبدالله شامل حالمون شد و آقامون این بنده روسیاه را به سرزمین عشق طلبید.

لیاقت که نداشتیم ولی بازم دلمون خوشه که هنوز یه کسی را داریم که ما را به حال خودمون رها نکرده...انگار راستی راستی داریم میریم کربلا...

خدایا!

این بار پایم را نلرزان...دلم را بلرزان...فقط همین...
مرا ببر و دیگر بازمگردان ...
و انگار میشنویم ندایی را که می گوید بشتابید به جهاد اکبر!

تا بود، ما منتظر کربلا بودیم
تا هست، حسین(ع) منتظر ماست!

ای دل!
تو چه میکنی؟ میروی یا میمانی؟ و داد از آن اختیار که تو را از حسین جدا کند...یا حسین...

------

و حرف آخر...

نایب الزیاره رفقا هستم و از همه دوستان طلب بخشش و حلالیت دارم


چطور در دانشگاه کار فرهنگی کنیم؟

اگه واقعا دغدغه کار فرهنگی در دانشگاه و وبلاگ و... را دارید ولی نمی دانید چطور باید عمل کنید این قطعه از سخنرانی استاد پناهیان را از دست ندهید.

دانلود فایل صوتی(15دقیقه-5مگابایت)

+یه کلیپ صوتی خصوصی جنجالی از استاد برای خودمون!


شارون استون زن خوشگلیه ولی شما متاسفانه اصلا خوشگل نیستین.

معرفی کتاب«غیرقابل چاپ» + لینک دانلود

این کتاب اثری متفاوت از سید مهدی شجاعی است.مطمئن باشید با خواندن چند خط زیر از فصل اول،همه کتاب را یک نفس تا آخر میخوانید.

فصل اول

شبیه یک هنرپیشه خارجی:
این داستان در سال 1356 نوشته شده است.
مرد از زن که به شدت احساس زیبایی میکرد، پرسید:
- ببخشید! شما شارون استون نیستین؟
زن با عشوه گفت: نه..ولی.
و پیش از آنکه ادامه بدهد ، مرد گفت:بله، فکر میکردم. چون...
زن حرفش را برید:ولی همه میگن خیلی شبیهشم. اینطور نیست؟
مرد قاطع گفت: نه، همه اشتباه میکنن. به خاطر اینکه شارون استون زن خوشگلیه ولی شما متاسفانه اصلا خوشگل
نیستین.
به همین دلیل من فکر کردم شما نباید شارون استون باشین.
زن تازه فهمید که رودست خورده، با عصبانیت فریاد کشید:
- بی شرف! مگه خودت خواهر و مادر نداری؟
مرد آرام گفت: چرا. ولی اونها هیچکدام فکر نمیکنن که شبیه شارون استونن.
زن همچنان معترض گفت: خب ،که چی؟
مرد گفت: چون شما فکر میکردین که شبیه شارون استون هستین، خواستم از اشتباه درتون بیارم.
زن دوباره عصبی شد: برو ننه تو از اشتباه در آر.
مرد همچنان با خونسردی توضیح داد: عرض کردم که؛ والده من یه همچی تصوری راجع به خودش نداره. ولی چون
شما یه همچی تصوری دارین..
زن فریاد کشید: اصلا به تو چه که من چه تصوری دارم.
و کیفش را برای هجوم به مرد بلند کرد.
مرد خوب را عقب کشید و خواست که به راهش ادامه دهد.
اما زن دست بردار نبود . و سه چهار نفری هم که از سر کنجکاوی جمع شده بودند، ترجیح میدادند که دعوا ادامه پیدا
کند.
یک نفر به مرد گفت: کجا؟ صبر کنین تا تکلیف معلوم بشه.
دیگری گفت: از شما بعیده آقا! آدم به این با شخصیتی!
و به کت و شلوار مرتب مرد اشاره کرد.

و سومی گفت: این خانم جای دختر شماست. قابحت داره والله.
زن بر سر مرد که از او فاصله میگرفت فریاد کشید: هر چی از دهنت در بیاد، میگی و بعد هم مثل گاو سرتو می
اندازی پایین می ری؟
یک نفر پسید: چی شده خانم؟ مزاحمتون شده؟
زن همچنان که به دنبال مرد می دوید و سه چهار نفر دیگری را هم به دنبال خود میکشید، گفت:
- از مزاحمت هم بدتر. مردیکه کثافت.

ادامه متن را در ادامه مطلب بخوانید

 

ادامه مطلب ...

خدایا، من چقدر از این روزها و گزینه هاش رو باید تیک بزنم؟

برگی از دفتر محاسبه نفس سردار شهید حسین قجه ای

شما هم از این دفترچه ها میخوای؟بسم الله
لینک دانلود نرم افزار محاسبه نفس

هدف از طراحی این نرم افزار ثبت خوبی ها و بدی هایی است که کاربر در هر روز انجام داده ، و در جهت محاسبه نفس و ارزیابی رفتار خود می باشد .

به کمک این نرم افزار کاربر قادر است تا ویژگی ها و خصوصیات رفتاری دلخواه خود فضایل و رذایل اخلاقی را در نرم افزار مشخص نماید و در هر روز به آن ویژگی و رفتار خود نمره دهد و یا تعداد تکرار آن رفتار را مشخص نماید تا از این طریق خود را به انجام خوبی ها عادت دهد و از بدی ها دور نماید و در هر روز از نفس خود حساب کشی کند .


همچنین امکان مقایسه بصورت روزانه و هفتگی و ماهانه رفتار خود و پیشرفت و یا پسرفت خصوصیات اخلاقی فراهم می گردد .
یکى از موضوعاتى که در روایات بر آن بسیار تاکید گردیده و علماى اخلاق درباره‏اش بسیار بحث کرده‏اند، مساله «محاسبه نفس‏» است.
برخی روایات در مورد محاسبه نفس :
امام صادق ‏علیه‏ السلام در این روایت ‏به این جندب مى‏فرمایند:
اى پسر جندب، بر هر مسلمانى که ما را مى‏شناسد، لازم است که در هر روز و شب، اعمالش را بر خود عرضه بدارد و از نفس خود حساب بکشد; اگر کار خوبى در آنها یافت، بر آن بیفزاید و اگر کار زشتى یافت، طلب بخشایش نماید تا در  قیامت دچار رسوایى نگردد.

شهید آوینی، مروارید گمشده رهبر

دلباخته ی رهبری بود ، بعد از ارتحال امام اینگونه در نوشته هایش با رهبرش بیعت کرد:

"عزیز ما ! ای وصی امام عشق ! آنان که معنای ولایت را نمی دانند در کار ما سخت درمانده اند، اما شما خوب می دانید که سرچشمه ی این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست .

 خودتان خوب می دانید که چقدر شما را دوست می داریم و چقدر دلمان می خواست آن روز که به دیدار شما آمدیم ، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم .

 ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم

لبخند شما شفقتِ صبح را داشت و شبِ انزوای ما را شکست .

سر ما و قدمتان ، که وصی امام عشق هستید و نایب امام زمان"



همه می‌دانستند آن روز مراسم خاکسپاری سید مرتضی آوینی است، قرار نبود مقام معظم رهبری در این مراسم باشکوه شرکت کنند.

 در اولین ساعات روز آقا تماس گرفتند و فرمودند:

"من دلم گرفته، دلم غم دارد، می‌خواهم بیایم تشییع پیکر پاک شهید آوینی. من افتخار می‌کنم به وجود این بچه‌های نویسنده و هنرمندی که در این مجموعه حوزه هنری تلاش می کنند. این آقای آوینی را آدم وقتی سیما و چهره نورانی‌اش را می‌بیند، همین‌طور دوست دارد به ایشان علاقمند بشود"

دل بی‌قرار رهبر در جست و جوی مروارید گم شده سپاهش بود، که اینک بر دوش هزاران ایرانی مسلمان به سمت بهشت‌زهرا می‌رفت، و باز هم آقا صبور،‌ سنگین و سرافراز غم فراق یکی دیگر از مرواریدانش را به جان می‌خرید.