یادداشت های یک افسر جوان

دانشجویان،افسران جوان جبهه مقابله باجنگ نرم هستند.حضرت امام خامنه ای

یادداشت های یک افسر جوان

دانشجویان،افسران جوان جبهه مقابله باجنگ نرم هستند.حضرت امام خامنه ای

اجازه هست کمی گریه کنم ؟

!محبوب من

ای دوست داشتنی ترین معبود دنیا

سپاس برای آنچه به من بازگرداندی و آنچه از من باز ستاندی

که دربازگشت آن حکمتی بود و در ستاندنش معرفتی

مرا بزرگ کن، آنقدر بزرگ که دریابم آن حکمتها وآن معرفتها را. 

خدای من!

سپاس

سپاس به خاطر لطفت که مرا دیدی و هر روز به من خندیدی

و من تو را با لبخندت میشناسم

که هر روزه در چشمان تو مینگرم و تو در

گوش من باز میخوانی که :

«همانا من از رگ گردن به تو نزدیکترم»

آری ، تو همین جایی، همینجا ، و چیزی در من میتپد که هر روز تو را به نام زیبایت میخواند

سپاس برای تپیدن نبض حضورت...

 «مهربان معبود محبوبم، آنی مرا به خود وامگذار» 

 

خدای خوبِ خوبِ من !

من خوش بختم

همین که تو این قدر حواست به دل من هست و من حواسم نیست

همین که تو عاشق تری به من تا من به تو

همین که تو معبودی و من در پیچ و خم عین عبدت هم مانده ام

من با همین ها خوش بختم

خدایا شکرت ...

فقط اجازه هست کمی گریه کنم؟